خب ، گفتیم هدف باید ریز باشه و سریع ذهن ما رو درگیر کنه ، گفتیم سلامتی و ازدواج هدف نیست ، اگه هدف نیست پس چیه ؟ الان میگیم.
ما در زندگی باید سه چیز داشته باشیم :
مقصد
ارزش
هدف
خب حالا اینا چیه ؟
مقصد : مقصد رسالت من و شماست در زندگی ، دلیل حضور من و شما در زندگی ، قانون دارما یادتونه ؟ ما همگی انسانهای منحصر به فردی هستیم با توانایی های منحصر به فرد ، با ماموریت های منحصر به فرد.
مقصدت چیه ؟ برای چی اومدی ؟
مقصد یعنی ما از روزی که به دنیا اومدیم تا روزی که قراره از دنیا بریم بناست دنبال چه چیزی بگردیم ؟
مقصد نمی تواند مادی باشد ، چون قصد حضور ما در زندگی است ، من نشنیدم یکی دم مرگ ، گفته باشه ای کاش دو تا بنز الگانس می خریدم ، ای کاش تو فلان خونه زندگی می کردم ...
ولی شنیدیم دم مرگ بگن ، هوای بچه ها رو داشته باشید ، مراقب همسرم باشید ، به فلانی کمک کنید ها ! این مقصده چون معنوی هستش.
مقصد مثل چی ؟ خوشبختی ، موفقیت ، سعادت ، کمال ، رشد ، تعالی ، تکامل ، پیشرفت ، اینا همه مقصده.
برای چی زندگی می کنی ؟ میخوام به تکامل برسم ، شما چی ؟ میخوام خوشبخت بشم ، شما ؟ میخوام پیشرفت کنم.
خب حالا مقصد رو باید تبدیل به ارزش کنیم .
ارزش ابعاد و جنبه های مختلف مقصد است ، ارزش ، بیانگر زمینه های مختلف مقصد است ، اگر ما مقصد رو خرد بکنیم ، جهت بهش بدیم میرسیم به ارزش.
دوست عزیز !
مگه نمی خوای پیشرفت کنی ؟ خب در چه زمینه ای ؟ تو کدوم مسیر میخوای به تکامل برسی ؟ میخوای موفق بشی ؟ در چه جهتی ؟ چجوری ؟ تو چه زمینه ای ؟
ما اگر به اینجا برسیم تازه تونستیم ارزش هامون رو از دل مقصدمون بکشیم بیرون ، اینا هیچ کدوم هدف نیست ، من میخوام پیشرفت کنم در درس.
خب.
مقصد : پیشرفت
ارزش : پیشرفت در درس
ارزش زمینه های مقصد را برای ما باز می کند ، ارزش گویای جنبه های گوناگون مقصد است.
من میخوام رشد کنم ، رشد مقصده ، در چه زمینه ای ؟ اقتصادی ؟ معنوی ؟ ورزشی ؟
وقتی زمینه رو مشخص کردیم ، تازه رسیدیم به ارزش.
حالا فهمیدید چرا ما به چیزایی که میخوایم نمی رسیم ؟ چون ارزش ها رو با هدف اشتباه گرفتیم.
ارزش به هیچ وجه دست یافتنی نیست ، اغلب اون کسانی که میگن هدف من رشد معنوی است به هیچ جا نمی رسن ، اکثر کسانی که میگن هدفم ادامه ی تحصیله درس نمی خونن ، چون اینا ارزشه.
کسی که ارزش رو با هدف اشتباه می کند مثل کسیه که میره برای خرید بلیط ، میگه :
ببخشید یه بلیط میخوام !
خب حالا تا شب بشین بگو من بلیط میخوام آیا بلیطی به شما میدن ؟
نه ! درسته اون کسی که پشت گیشه نشسته وظیفه اش اینه که برای شما بلیط صادر کنه ، ولی هاج و واج به شما نگاه می کنه !
کجا میخوای بری ؟ با چه هواپیمایی میخوای بری ؟ چه ساعتی میخوای حرکت کنی ؟
خب تو اینا رو نگفتی چطور میخوای بلیط صادر بشه واست ؟
دوست من ! بلیط موفقیت برای کسی صادر میشه که اعلام هاش دقیق تر باشه ، هر چه اعلام شما دقیق تر ، رسیدن به موفقیت زودتر و راحت تر.
میرم آژانس هواپیمایی ، روز شما بخیر ، یه بلیط میخوام برای مشهد ، یکشنبه چهاردهم ، اگرم صبح باشه خیلی عالیه . توپولف هم لطفا نباشه.
هر چی دقیق تر بگی ، صدور بلیط سریع تر صورت میگیره.
در ارزش هیچ چیزی دقیق نیست ، پس کسی که ارزش ها رو به عنوان هدف در نظر میگیره ، اصلا بلیط موفقیت برای او صادر نمیشه.
بسیاری از کتاب های موفقیت که در ایران و سایر کشورهای دنیا چاپ میشه ، اکثر قریب به اتفاق کلاسهای موفقیتی که در کشور تشکیل میشه ، نویسنده هاش و روانشناس های اونها هنوز فرق ارزش و هدف رو نمی دونن.
دوستان هم این کتابا رو میخونن این کلاسا رو میرن بعد میگن بابا اینا همش الکیه !
مشخصه به جایی نمیرسی ، چون یه سری ارزش رو به جای هدف برات گفتن ، دوست عزیزی که پولدار شدن هدفته ، اولین پول خردی که دستت برسه ذهنت میگه خب حالا پولداری دیگه !
اگر هدفت ادامه تحصیل باشه ، روزی یه لغت بخونی ، 40 سال درست 4 سالت طول بکشه ، ذهنت میگه دارم ادامه تحصیل میدم !
ذهن ما رو فریب میده اگر بخوایم ارزش هامون رو به جای هدف جا بزنیم.
خب حالا میخوایم از دل ارزش ها هدف رو بکشیم بیرون :
هدف رو گفتیم ، تلاشهای ما رو در یک سمت مشخص جهت دار می کنه. همسو می کنه ، امکانات و مقدورات ما رو در یک سمت متمرکز می کنه.
هر چه دقیق تر ، هدف تر ، هر چه با بیان جزئیات بیشتر ، دست یافتنی تر.
دوست عزیز چجوری میخوای رشد معنوی کنی ؟ با نماز اول وقت ، خب این شد هدف.
بلافاصله ذهنت درگیر میشه ، تا اذان میگن ذهنت درگیر میشه ، میگه : بدو بدو تو دفت نماز اول وقته.
من میخوام پیشرفت علمی کنم ، ذهن من باید چیکار کنه ؟ خب من میخوام لیسانس گرافیک بگیرم ، این میشه هدف.
تو خیابون داری راه میری ، یک دفعه چشمت میخوره به یه تابلو : " برگزاری کلاسهای گرافیک " سریع ذهنت میگه برو ببین چیه .
وقتی لیسانس گرافیک رو به عنوان هدف انتخاب کردی ، ذهنت بلافاصله درگیر میشه و بهت کمک می کنه به هدفت نزدیک و نزدیک تر بشی.
ولی اگر هدفت ادامه تحصیل باشه ، کدوم آموزشگاه توجهت رو جلب می کنه ؟ ذهنت به کدوم تیزر تلوزیونی عکس العمل نشون میده ؟ هیچی !
در هدف ذهن باید تکلیفش رو بدونه تا ذهن تکلیفش رو بدونه.
من هدفم جهانگرد شدنه ، خب ذهن من کجا بره ؟ کدوم سفارتخونه ؟ کدوم آژانس ؟ کدوم سایت ؟
واسه اینکه جهانگرد شدن ارزشه !
5 سال بعد هم جهانگرد نمیشم.
دوست عزیزی که میخوای جهانگرد بشی ، این ارزشه ، حالا بگو اولین کشوری که میخوای بری کدوم کشوره ؟
میگه هند !
خب حالا هدف شد سفر به هند ، حالا ذهن من تکلیف خودش رو میدونه ، برو هند و برگرد ، هدف بعدی میشه کانادا برو برگرد ، هدف بعدی ، هدف بعدی ... 5 تا سفر که بری میشی جهانگرد.
وقتی هدفت شد سفر به هند ، تو خیابون ، نمایندگی سفارت هند رو از کنارش رد میشی ، ذهنت میگه برو تو سوال کن ویزای هند چجوریه ، روزنامه رو داری ورق میزنی ، میبینی زده تور سفر به هند ، تلفن رو برمی داری تماس می گیری شرایط رو می پرسی.
تو خیابون داری راه میری یه هندی رو می بینی ، سریع میری می چسبی بهش ، ازش راهنمایی میخوای.
همش فیلم هندی می بینی به خانواده میگی ، اینجا اونجاییه که میخوام برم هاااااا.
این خوبه ، چون ذهن تو برای تصویر سازی ذهنی برای اینکه به هند سفر کنی کاملا آماده اس و میتونی به راحتی تصویر سازی ذهنی کنی.
کسی که هدف رو تعیین می کنه ذهنش رو کمک می کنه و در نهایت هم می تونه برسه.
از دل ارزش هدف رو بکش بیرون ، اون وقت ذهنت هر جا هر نشانه ای که از هدف ببینه میگه همینه و تند تند شکار می کنه.
هدف یک خواسته ی مشخص است ، که آنقدر دقیق و با بیان جزئیات طرح میشه که ذهن ما رو با تمامی هستی و کائنات همسو می کنه و این به شدت به رسیدن ما به هدف کمک می کنه و ما رو می رسونه.
عکس این هم هست ، هر چه اهداف گنگ تر ، رسیدن بهش سخت تر.